دانلود سریال Money Heist
سریال «Money Heist» از همان ابتدا به سراغ شخصیتپردازی و فضاسازی میرود. سریال «خانه کاغذی» از همان صحنه ابتدایی با نورپردازی قرمز، سعی در فضاسازی و آماده کردن مخاطب برای تعریف داستان مهیج خود دارد. در ابتدا شخصیتی معرفی میشود که بعدها توکیو نام میگیرد. او خلافکار است و نامزدش را از دست داده است و هیچ چیز برای از دست دادن ندارد. همین موضوع مخاطب را متقاعد میکند که هر بلندپروازی و کار خلاف بزرگی ممکن است از او سر زند. بعد از آماده ساختن مخاطب، سریال به سراغ اصل ماجرا میرود و شخصیت اصلی برای ما معرفی میشود. همه اینها در ده، پانزده دقیقه اول سریال اتفاق میافتد و اینکه سازندگان، سریع به سراغ اصل ماجرا رفتهاند یکی از نقاط مثبت این سریال است. شخصیت اصلی ماجرا یا همان پروفسور از همان ابتدا برای مخاطب خاص و مرموز و جذاب معرفی میشود. اینکه سر بزنگاه، توکیو را نجات میدهد و میخواهد بزرگترین سرقت تاریخ را انجام دهد بسیار مخاطب را وسوسه میکند تا سریال را ادامه دهد.
چیزی که این سریال را به واقعیت نزدیکتر و هیجان را بیشتر میکند این است که پروفسور اگرچه بسیار باهوش است اما بعضی مواقع نمیتواند پلیسها را راحت فریب دهد یا راحت از دستشان خلاص شود. مثلا اینکه پلیس در بیمارستان برای او دام میگذارد و او هم وارد این دام میشود هیجان سریال را بیشتر میکند. در ادامه بیشتر در مورد شخصیتهای سریال صحبت میکنیم. در سریال «خانه کاغذی» زیاد طول نمیکشد که داستان به سراغ سرقت اصلی میرود و در طول این داستان مخاطب به گذشته هم برمیگردد و حوادثی را که زمان آمادهسازی عملیات رخ داده است میبینید. این ترفند باعث میشود اطلاعات در طول داستان، کمکم و هر جایی که لازم بود به مخاطب داده شود. همین موضوع باعث میشود تا مخاطب بیشتر لذت ببرد. نکته مثبت دیگر سریال خلق شخصیتهایی است که درگیر این ماجرا هستند و با استفاده از آنها نکات درخشانی برای مخاطب شرح داده میشود. مثلا با استفاده از شخصیت آلیسون پارکر که فرزند سفیر و یکی از گروگانها است در مییابیم که جان همه افراد برای دولتها از اهمیت یکسانی برخوردار نیست، یا شخصیت آرتور که رئیس کارخانه است به مخاطب میفهماند که چگونه سخت شدن اوضاع باعث میشود تا افراد قدر داشتههایشان را بدانند. کارگردان سریال هم سعی کرده است سبکی از تصویربرداری را برای خود انتخاب کند که از تعداد کاتها بکاهد و با استفاده از تغییر پیاپی فوکوس دوربین، مخاطب را در یک تصویر از کاراکتری به کاراکتر دیگر انتقال دهد. این روش در خیلی از جاهای سریال، کار را مهیج کرده است اما هرچه از سریال میگذرد این سبک کمی تکراری و خستهکننده میشود.